کامران پایدار: از همراهیت و اینکه وقتت را در اختیارم گذاشته ای متشکرم. کارخانه ماژین صنعت در کجا واقع است؟ کار و تولیدش چیست و چند نفر کارگر دارد؟
کارگر اخراجی: کارخانه ماژین صنعت در هشتگرد کرج واقع است. همان جایی که هر روز کارخانه ها و مراکز تولیدی عین قارچ از زمین می رویند. برای شنونده ای که آشنایی کاملی با این مراکز ندارد٬ در نگاه اول مراکز صنعتی اى که در خدمت رشد و صنعت و باعث پیشرفت زند گی انسانهاست تداعی می شود. اما برای ما کارگران که در این مراکز سود و یکه تازی سرمایه داران٬ که در راه کسب سود هیچ قانون و مانعی بر سر راهشان نیست و در اینجا که جان و سلامتی و حرمت انسان و حق و حقوقش پشیزی ارزش ندارد، آری اینجا و مراکزی از این دست برای ما کارگران که جوانی و سلامت و لحظات ارزشمند زندگیمان در این فراموشخانه ها نابود و تباه شده٬ بیشتر شبیه اردو گاه های کار اجباری بردگان در زمانهای گذشته است. بردگانی که زندگیشان در رنج و کار تباه شد و آخرش با فقر و بیماری در گوشه ای گمنام جان دادند.
کارخانه ماژین صنعت تولید کننده انواع قطعات پرسی است که عمدتا سفارشات ایران خودرو را انجام می دهد. صاحب این کارخانه سرمایه دار میلیاردری به نام گلستانی است که بیشتر عمرش را در تفریح و عیاشی و مسافرتهای اروپا و آمریکا میگذراند. گلستانی به ندرت در کارخانه سرکشی می کند. اما هر وقت سر و کله اش پیدا شود تعدادی از کارگران را با تهدید و اخراج قلع و قمع کرده و انواع فشار و آزار کارگران که در حالت عادی کم هم نیست بیشتر میشود. قبلا تا یکی دو سال پیش حدود 300 نفر کارگر در اینجا کار میکردند اما با اجرای سیاست تعدیل نیرو و اخراجها در حال حاضر حدود 160 نفر کارگر قراردادی با پایه دستمزد 219 هزار تومانی مشغول کار هستند.
کامران پایدار: ساعت کار در ماژین صنعت چطور است؟ آیا در این مرکز حوادث و سوانح کاری هم هست٬ چطوری؟
کارگر اخراجی: تا چند وقت پیش که آنجا بودم٬ کار در دو شیفت انجام می شد. از 8 صبح تا 6 عصر و شیفت دوم از 10 شب تا 8 صبح. البته همه اینها حرف و فرمالیته کاریست. کارگر در اینجا از برده بدتر است. نه اختیار خودش رو داره نه حق اعتراض و نظر داره. کارگر فقط مجاز است "چشم و اطاعت" بگوید. با توقع کم کار کند و امر بردار باشد. در غیر اینصورت کارش تمامه. باید از اینجا بره. به کجا؟ خدا خودش میدونه! حتما به یه جایی بدتر از اینجا! اصلا میدانی هر جا که بروی این سرنوشت لعنتی با تو میاد. ول کنت نیست. همه جا آسمان یک رنگه. اگر اعتراض کنی از همه جا آواره و رانده می شوی. از صبح تا شب در بدری و دست فروشی و بیکاری و التماس به هر کارفرما و کارخانه دار بیشرفی برای کارگری٬ برای یک لقمه نان و هزار بدبختی دیگر.
کامران پایدار: مگر اعتراض کرده بودی؟ جریان اخراجت چی بود؟
کارگر اخراجی: من حدود 4 سال بطور قراردادی در ماژِین صنعت کار کردم. در این 4 سال هر وقت که سفارشاتشان و کار زیاد بود٬ هر وقت که صلاح دانستند٬ جمعه و شنبه، صبح و شب و نصفه شب و هر وقت و بی وقتی که دلشان خواست از من و امثال من کار کشیدند. مدتها بود بر اثر ایستادن بیش از حد و فشار کار دچار زانو درد شدیدی بودم. دکتر گفته بود این ابتدای آرتروز است٬ اگر رعایت و درمان نشود تا مرز فلج شدن هم خواهد رفت. دکتر یک هفته استعلاجی و استراحت برایم نوشته بود در حالیکه لنگ لنگان راه میرفتم و از درد به خود می پیچیدم. خودم را به کارخانه به مقابل میز گلستانی رساندم. بعد از اینکه حرفهایم را شنید گفت: پسر جان اینجا که بیمارستان نیست؟ خانه خاله هم نیست؟ اینجا کار خانه است اگر میتونی کار کنی بسم الله در غیر اینصورت دیگر نه تو به درد اینجا می خوری نه اینجا به درد تو می خورد! فکری برای خودت بکن هم خودت رو راحت کن هم ما را و... تحملم سر آمد آخرش٬ با این جانور بی رحم که همه زندگیش و مخارج همه کثافتکاریهایش از خون ما کارگران است٬ درگیر شدم. اخراجم کردند و حالا بیکارم. تازه شانس آورده ام که مجردم.
کامران پایدار: چند سال داری، با درد زانو چکار می کنی؟ از سوانح کار بگو؟
کارگر اخراجی: من 24 سالمه. یکسالی میشه که گرفتار این زانو درد لعنتی شده ام. هر کارش میکنم معالجه نمیشه که نمیشه. دکترا میگن تنها راهش اینه که باهاش مدارا کنم نباید تحت فشار از آنها کار بکشم و... خیلی اوقات بخاطر درد شدید حتی از راه رفتن عادی هم عاجز میشوم. همچین وقتهایی به آدمهایی که براحتی و بدون درد راه می روند یواشکی نگاه می کنم و دل دلتنگ میشم. اما چاره چیه باید برای زنده ماندن باید کار و تلاش کرد. البته اگه کاری باشد.
سوانح و فشار کار در ماژین صنعت خیلی زیاد است. همه کارگرانی که روز اول در اینجا استخدام می شوند تن و جسمشان سالم است اما پس از چند سال اگر دست و انگشتانشان در لابلای پرسهای قدیمی٬ که همه شان هم خلاصی دارند و کار با آنها بسیار خطرناک و حادثه ساز است قطع و له نشده باشند٬ اکثر آنها مثل خود من دچار انواع آرتروز و کمر درد و دیسک کمر میشوند. در همچین شرایطی دیگه گلستانی راست میگه؛ "نه تو بدرد اینجا می خوری و نه اینجا به درد تو می خورد!" همچین مواقعی یعنی زمان اخراج کارگر فرا رسیده! باید گورت را گم کنی. رهایت می کنند بین برزخ زند گی و مرگ. مهم این است تو دیگر به دردشان نمیخوری مهم نیست که چه بر سر تو خواهد آمد.
کامران پایدار: بیمه، بیمه بیکاری و دستمزدها چگونه است؟
کارگر اخراجی: از روزی که با کارگر قرارداد بسته می شود ظاهرا بیمه شروع می شود. 7% از کل دستمزد 219 هزار تومانت بابت حق بیمه کسر میکنند. می شود چیزی حدود 15هزار تومان. آخر این دستمزد چقدره که 15 تومانش را هم کسر نمایند. البته هرگاه از کار اخراجت کنند اعتبار دفترچه درمانی کارگر و خانواده اش هم از بین می رود. تازه این دفترچه های تامین اجتماعی و درمانی هم اکثر بیمارستانها و مراکز پیشرفته و مجهز پزشکی از پذیرفتنش سرباز می زنند. این دفترچه ها عمدتا برای درمانگاهها و مراکز پزشکی درجه چندم قابل پذیرش است. دیگر خودتان تا آخرش را بخوانید. بیمه بیکاری هم داستان خودش را دارد. بر طبق قانون کار حکومت اسلامی خودشان حداقل باید سابقه 2 سال پرداخت حق بیمه داشته باشی و حداقل در آخرین محل کارت یکسال هم سابقه داشته باشی تا بیمه بیکاری به تو تعلق بگیرد. در اکثر موارد این دو شرط برای کارگران فراهم نمی شود آنهم با این اخراجها و تصفیه های پی در پی که از کار گران می شود. در حالت کلی کمتر پیش می آید که کارگری یکسال در یکجا کار کند. اگر کارگر بتواند از این هفت خوان رستم هم بگذرد تازه سر و کار ش با دم و دستگاه های کار شکنی مثل اداره بیمه و کار و تامین اجتماعی و... می افتد. آنقدر از این حضرات جواب سر بالا میشنوی و آنقدر برایت آیه و صلوات می تراشند که بعضی وقتها آدم میگه از خیر همه چیز بگذره و....
من خودم آخرش با 4 سال سابقه کار و دارا بودن چی و چی و چی ..آخرش موفق شدم برای چند ماه از بیمه بیکاری استفاده کنم. مبلغی در حدود 150هزار تومان. حالا فکرش را بکنید کارگر اخراجی با زن و بچه و هزار و یک خرج و برج این زندگی تکلیفش با این اوضاع چیست؟
کامران پایدار: روزهای پایان سال نزدیک است. بحث افزایش دستمزدها داغ است. دولت اعلام نموده اگر یارانه ها را پرداخت کنند دستمزدها را افزایش نخواهند داد. چاره چیست؟ چکار باید کرد؟
کارگر اخراجی: اگر افزایش دستمزدها واقعی و انسانی بود حالا باید همه کارگران و خانواده هایشان در رفاه زندگی می کردند. اینها هزینه های زندگی را هر ساله به انداز چند صد هزار تومان افزایش می دهند و در عوض 10 تا 30 هزار تومان به دستمزد کارگر اضافه می نمایند. پس در اصل اضافه دستمزدی در کار نیست. همه اش فیلم و نمایش است. یارانه ها و کمک به زندگی مردم و کارگران دروغی است به بزرگی کل حکومت 30 ساله شان. اینها به تب گرفته اند تا طرف به لرز قانع شود. من فکر می کنم این آخوند های شهوت ران و شکم پرست به همراه حضرات سرمایه دار و کارخانه داران با هم ساخته اند و دندان تیز کرده اند برای برای حذف چندر قاز ناقابل و بی ارزشی که هر ساله با کلی دروغ و عوامفریبی به دستمزد کارگران اضافه می شد. اینها هر روز خوش اشتها تر می شوند.
کامران پایدار: با این شریط و اوضاع چاره کار چیست چه پیامی برای کارگران داری؟
کارگر اخراجی: چاره کار؟ دیگر چاره ای برایمان نگذاشته اند! دولت با اینهاست، اداره کار و بیمه و آخوند و دادگستری همه شان از آخور سرمایه دارها و پولدارها می خورند. همه شان علیه ما با هم اند. ولی ما کارگران هنوز با هم نیستیم. اینها بر تفرقه و جدایی ما سوارند. قدرت ما در کار ماست و اگر ما فقط یک روز تا یک هفته در کارخانه و مراکز تولید که جان این زالوهای مفتخور به آن بسته است فقط کار را تعطیل کنیم٬ کار را بخوابانیم٬ همه چیز حل خواهد شد. فقط اگر یک روز تا یک هفته کار تعطیل شود. همه قدرت ما اینجاست!
20/10/87